دلایل اصلی شکست شرکت ها:
بوروکراسی: این مشکل شماره یک است که کارکنان ناامید در شرکت های بزرگ با آن مواجه هستند. معمولا بوروکراسی پوششی برای مشکلات است.
عدم ایجاد انگیزه در کارکنان: بخشهای شرکتهای بزرگ زمان بررسی عملکرد کارکنان خود و توانایی آنها برای هماهنگی کامل با کار یا حضور آنها در مکان مناسب با تواناییهایشان را ندارند و معمولاً اینگونه است. کار بخش منابع انسانی است، اما به سختی می توان برای این امور وقت پیدا کرد. و اغلب کارمندان به پول و موقعیت اهمیت نمیدهند تا جایی که علاقه دارند بخشی از یک تیم کاری موفق باشند که قادر به دستیابی به یک دستاورد برجسته باشد.
ارزیابی ضعیف عملکرد سالانه: بسیاری از شرکتها کار چندان مؤثری در مورد ارزیابی عملکرد سالانه کارکنان خود انجام نمیدهند، یا این ارزیابیها رویههای معمولی هستند که بدون بهرهمندی از آنها به کشوهای اداری ختم میشوند. این باعث می شود که کارمندان این تصور را ایجاد کنند که شرکت واقعاً علاقه ای به آینده یا وجود طولانی مدت آنها ندارد.
عدم بحث در مورد امکان پیشرفت شغلی: برخی از مطالعات نشان می دهد که بسیاری از کارمندان نمی دانند در 5 سال آینده چه وضعیتی خواهند داشت، اما همه می خواهند با مدیریت در مورد آینده خود صحبت کنند. همچنین، اکثر کارفرمایان در مورد اهداف شغلی خود با کارمندان خود صحبت نمی کنند، حتی با آنهایی که نمی توانند آنها را رها کنند. از این رو ضرورت یا اهمیت انجام ارزیابی سالانه و مطالعه آن برای گفتگو با کارکنان در مورد امکان پیشرفت شغلی و بهبود زندگی حرفه ای ضروری است. اگر کارمند احساس کند که فضایی برای پیشرفت آنها وجود دارد، به دقت در مورد ماندن و توسعه شرکت فکر می کند.
اولویتهای استراتژیک: شرکتها باید سعی کنند با ارائه پروژههای جدید و هیجانانگیز به آنها، محیطی ایجاد کنند که استعدادها و کارکنان ممتاز را پرورش دهد. مهمترین چالش اکثر سازمانها فقدان اولویت استراتژیک است. این کارمندان ترجیح می دهند از آنها دور نشوند یا نادیده گرفته شوند.
فقدان مسئولیت پذیری: اگرچه مهم است که به کارکنان برجسته فشار نیاورید، اما رها کردن آنها برای رهبری پروژه ها به تنهایی بدون هیچ راهنمایی نیز اشتباه است. این مطمئناً به معنای دخالت در کار آنها یا گفتن به آنها نیست که چه کاری انجام دهند. با این حال، اشکالی ندارد که بهترین استعدادها توسط دیگران پاسخگو باشند.
عقلانیت: بسیاری از سازمانها برخی از کارکنان را با حقوق غیرمنطقی نگه میدارند و مجموعهای از توجیهها را برای این موضوع ارائه میکنند، از جمله اینکه «پیدا کردن جایگزینی برای او بسیار دشوار است» یا «زمان مناسبی برای آن نیست». با این حال، این ممکن است برخی از کارمندان را تشویق به ترک این مؤسسات کند، زیرا آنها محیط عادلانه ای را برای توسعه شغلی نشان نمی دهند.
چشم انداز: هر شرکتی باید چشم انداز خود را در مورد آینده خود داشته باشد، اما این لزوما به معنای موفقیت قطعی نیست. شرکت ها باید تعادلی بین اجرای استراتژی های آینده خود، برآورده ساختن نیازهای کارکنان خود و ایمن سازی عواملی که به آنها انگیزه می دهد، ایجاد کنند.
نداشتن افق باز: کارمندان عالی می خواهند ایده های خود را به اشتراک بگذارند و شنیده شوند. با این حال، بسیاری از شرکتها استراتژی و چشماندازی دارند که در ازای آن تلاش میکنند آنها را اجرا کنند و به همین دلیل از این صداهای مخالف استراتژی نگران میشوند و حتی ممکن است بخشها این کارکنان را ناتوان از حضور در «تیم کاری» بدانند. و اگر شرکتها اصرار داشته باشند که به صداهای مخالف یا اصلاح استراتژیشان گوش ندهند، در نهایت در کنار گروهی از کارکنان منفعل باقی میمانند که بدون هیچ انگیزه یا انگیزهای برای توسعه شرکت، کاری را که از آنها خواسته میشود، انجام میدهند.
بررسی مجدد مدیر: اگر گروهی از کارمندان که در یک تیم و تحت مدیریت یک مدیر کار می کنند استعفا دهند، این امر باید مدیریت شرکت را به بررسی عملکرد این مدیر، شاید مدیریت ضعیف تیم یا بی کفایتی وی وادار کند. ممکن است کارکنان را به ترک کار تحریک کرده باشد.
دلایل استعفای کارکنان ممتاز در شرکت:
ناهماهنگی با محیط کار
ناسازگاری با شغل
نارضایتی از پرداخت
- عدم پیشرفت در کار
فقدان راهنمایی و آموزش
- عدم قدردانی و احترام
تنش و بار عصبی
بی اعتمادی متقابل
عدم مشارکت در تصمیم گیری
تمایل به کار یا بازنشستگی
ده دلیل برای شکست موسسه:
کار بیش از حد کارمندان در کارهای بی فایده و حبس کردن آنها تا حد امکان در محل کار.
- کار در فضای متشنج ... تنش مصنوعی بین همکاران.
عدم شناسایی سهم کارکنان.
عدم انجام تعهدات و وعده های خود با کارکنان.
استخدام و ارتقاء افراد نادرست و ارزیابی بر اساس حب و بغض که باعث کینه توزی در بین کارکنان می شود.
عدم به کارگیری پتانسیل کارکنان و فراهم نکردن فضایی برای بهبود تولید و محیط کار
مدیر واقعاً به شکایات کارکنان گوش نمی دهد.
تمسخر مدیر خلاقیت برخی کارمندان و تمسخر بقیه کارمندان ریاکار مدیر ایده.
کارکنان را به چالش بکشید تا دیدگاه مدیر را تأیید کنند
عدم تمایل به روابط صمیمانه بین کارکنان و ایجاد فضایی پربار در بین کارکنان.