انعطاف پذیری اجتماعی چگونه زندگی شما را تغییر می دهد؟
انعطاف پذیری اجتماعی چگونه زندگی شما را تغییر می دهد؟
انعطاف پذیری اجتماعی چگونه زندگی شما را تغییر می دهد؟
انعطافپذیری ابزار قدرتمندی برای رفاه است، اما مفهومی پیچیده و چندوجهی است. تابآوری به عنوان مجموعهای از ویژگیهای شخصی تعریف میشود که ما را قادر میسازد در مواجهه با سختیها پیشرفت کنیم. این می تواند شامل آرام شدن در موقعیت های دشوار، اجرای مکانیسم های مقابله ای موثر و مدیریت خوب انتقاد باشد.
استرس مداوم می تواند برای سلامت روانی و جسمی فرد سخت باشد. انعطافپذیری شخصی میتواند از تأثیر منفی بر چرخه استرس و محور HPA جلوگیری کند و ما را قادر میسازد بهتر با بیماری و سایر پیامدهای منفی مبارزه کنیم.
اما انعطافپذیری میتواند برای افراد مختلف معنای متفاوتی داشته باشد، برای مثال انعطافپذیری فردی باز است که وقت بیشتری را با دوستان خود میگذراند. در حالی که برای یک درونگرا می تواند به معنای گذراندن زمان بیشتری به تنهایی باشد. اگرچه هر یک از ما میتوانیم با استفاده از استراتژیهای مختلف با درگیریها مقابله کنیم، اما نکته کلیدی این است که کشف کنیم چه چیزی برای ما مفید است و در چه شرایطی، همانطور که در زیر نشان داده شده است:
1. واقعیت را بپذیرید
بسیاری از دردها ناشی از تمایل افراد به مبارزه با چیزهایی است که نمی توانند تغییر دهند. اما هر چه زمان بیشتری را با احساس ناراحتی از موقعیتهای غیرقابل کنترل زندگی خود سپری میکنیم، زمان بیشتری را به جای تمرکز بر چگونگی بهتر کردن آینده، عصبی یا عصبانی میکنیم، و شاید به همین دلیل است که بین توانایی پذیرش واقعیت و واقعیت ارتباط وجود دارد. منفی بودن آن بهزیستی روانشناختی مثبت.
2. خودشناسی
خودشناسی یک ضرورت برای تاب آوری است. اگر به اندازه کافی خودمان را نشناسیم تا بتوانیم با عوامل استرس زا به روش های موثر مقابله کنیم، احتمالاً مبارزه و رنج بیشتر خواهد شد. برای مثال، ممکن است تنها زمانی که احساس بدی داریم با سیگار کشیدن یا پرخوری کنار بیاییم، اما روز بعد، فقط در نهایت احساس بدی داریم. با توسعه خودشناسی، میتوانیم اقداماتی را انجام دهیم که به ما کمک میکند راحتتر از مشکلات نجات پیدا کنیم.
3. مراقب خودت باش
وقتی مریض، خسته یا سوء تغذیه هستیم، برای پاسخ دادن به هر نوع استرس بزرگ یا کوچک مشکل تری داریم. دلیل آن این است که بدن ما منابع کافی برای کمک به بهبودی ندارد، به عنوان مثال، تحقیقات نشان داده است که خوردن شکر با افسردگی مرتبط است. اگر روی سالمتر بودن تمرکز کنیم، به طور بالقوه میتوانیم انعطافپذیری خود را افزایش دهیم. ما میتوانیم این کار را با خوردن غذاهای سالمتر و مغذیتر، ورزش متوسط و خواب راحت در هنگام خستگی انجام دهیم.
4. عشق به خود
عشق به خود (یا عزت نفس، اعتماد به نفس و عزت نفس) می تواند بخش مهمی از معنای انعطاف پذیر بودن باشد. نگرش مثبت به خود ارتباط نزدیکی با پیامدهای مثبتی مانند شادی و بهزیستی روانی دارد. این به این دلیل است که اگر نسبت به خود احساس بدی داشته باشیم، این احساس در هر جنبه دیگری از زندگی ما منعکس می شود. بنابراین ما خود را برای موقعیت های ناامید کننده آماده می کنیم و سپس خود را به خاطر آنها سرزنش می کنیم. اما با ایجاد عشق به خود، امید است که در برابر استرس به شیوه های سالم واکنش نشان دهید.
5. ایجاد روابط اجتماعی
ارتباطات اجتماعی جزء حیاتی تاب آوری هستند، زیرا مهم نیست که چه کاری انجام می دهیم، وقتی آن را در جمع دوستان، خانواده یا همکاران انجام می دهیم، احساس بهتری داریم. در واقع، یکی از مطمئنترین راهها برای افزایش رفاه، ایجاد روابط اجتماعی با کیفیت بالا و احساس ارتباط اجتماعی با افراد زندگیتان است.
6. یک قدم به عقب بردارید
گاهی اوقات وقتی فردی در موقعیت سختی قرار می گیرد، می تواند آنقدر در آن غرق شود که نمی تواند مستقیماً آن را ببیند. او تحت تأثیر احساسات قرار می گیرد و افق دید خود را محدود می کند، به همین دلیل است که انعطاف پذیری اغلب به این معناست که بتوانیم یک قدم به عقب برداریم و از بیرون خود و با دید وسیع تری به موقعیت نگاه کنیم. به طور خاص، اگر به وضعیت خود به گونهای نگاه کنیم که گویی «یک رهگذر» هستیم، میتوانیم برخی از عینیتهای مورد نیاز را دریافت کنیم که میتواند به کاهش احساسات منفی ما کمک کند. این استراتژی به عنوان فاصله گذاری عاطفی شناخته می شود و می تواند به ما کمک کند در مواقع سخت احساس بهتری داشته باشیم.
7. چالش های معنادار
این طبیعت انسان است که سعی کند چالشهای خود را معنا کند، زیرا اغلب در ذهن ما توضیح میدهد که چرا چیزها برای ما اتفاق افتاده و چرا آنها به همان شکلی اتفاق افتادهاند. این می تواند به ما کمک کند تا با از دست دادن و سایر رویدادهای ناتوان کننده کنار بیاییم. معناسازی همچنین می تواند بخش اساسی تاب آوری باشد. برعکس، برای مثال، اگر فکر کنیم که رویدادهای بد بدون هیچ دلیل مشخصی اتفاق میافتند، میتوانیم در نهایت احساس گمشده یا خارج از کنترل کنیم.