ادبیات

برای شاعر، مهندس صدیق ساعی قرار داریم

و او به من می گوید فراموشش کن - و برای همیشه فراموشش کن که او را پیدا کنم
آسیاب عذاب را فراموش کنید - همه ما را راحت کنید
و او می گوید، این چیست، وطن ما - وطن ما آزاد است که در آن سقوط کند؟
* * * *
چگونه می توانم فلانی را فراموش کنم و هوای او را تنفس کنم؟
و خاطرات جوانی و شور - بعد از آن کجا خوانده شد؟
چگونه می توانم پدرم را در آن فراموش کنم - سحرگاه او مرا می خواند تا او را ملاقات کنم؟
و مادری که اشک هایش مرا می سوزاند - و تمام زندگی من برای اوست
چگونه فراموش کنم و دلم سرزمین و نامش را دوست داشته باشد؟
زندگی چیزی نیست جز یک کشتی - همه ما از امواج می ترسیم
این کشتی از لاذقیه و در لاذقیه لنگرگاه آن حرکت کرد

مقالات ذات صل

همچنین تماشا کنید
نزدیک
برو به دکمه بالا
اکنون به صورت رایگان با Ana Salwa مشترک شوید شما ابتدا اخبار ما را دریافت خواهید کرد و ما در مورد هر خبر جدید برای شما اعلان ارسال خواهیم کرد لا نعم
انتشار رسانه اجتماعی رسانه ای طراحی شده توسط: XYZScripts.com