ارقامانجمن

مرگ حنا مینا نویسنده بزرگ، وصیتش چه بود؟

این جشن فرا نرسید تا اینکه مرگ رمان نویسی را که بسیار دوستش داریم از ما ربود.در دمشق اعلام شد روز سه شنبه درگذشت حنا مینا رمان نویس سوری در سن 94 سالگی به نوشتن و نوشتن رمان پرداخت و به یکی از مشهورترین رمان نویسان سوری و عرب تبدیل شد.

اگرچه وی توصیه کرد که خبر فوت وی در هیچ رسانه ای منتشر نشود، اما رسانه ها نتوانستند به طور خاص به این قسمت از وصیت نامه پایبند باشند، بنابراین برای انتشار خبر فوت وی از جمله خبرگزاری رسمی سوریه، سانا، عجله کردند. و سایر رسانه ها. .

حنا مینا، رمان‌نویس در سال 1924 در استان لاذقیه در دریای مدیترانه به دنیا آمد و «نذر» بدبختی بود، زیرا چشمانش بر اساس وصیتش که به خط خود در 17 اوت 2008 نوشته بود، نور را دیدند. در آن زمان توسط رسانه های مختلف منتشر شد و واکنش های گسترده ای را برانگیخت.

مینا اولین دوران کودکی خود را بین اسکندرون که در حال حاضر تحت حاکمیت ترکیه است و شهر لاذقیه زندگی کرد و از بدبختی هایی که در وصیت نامه خود از آن صحبت کرده بود، آگاه بود، زیرا در سال 1936 گواهی تحصیلات ابتدایی گرفت. سپس مجبور به توقف شد. ادامه تحصیل و اشتغال به کار، در سنین پایینی که شروع به حرکت در جستجوی هر کاری کرد، حتی اگر این جا یا آنجا «سلام» بود.

مینا پس از اعلام کنترل ترکیه بر اسکندرون در سال 1938 مجبور به ترک اسکندرون شد، بنابراین با بقیه اعضای خانواده اش به لاذقیه گریخت. او به عنوان باربر در بندر لاذقیه کار می کرد و اولین شروعش در آنجا بود، در کار حزبی برای ایجاد اتحادیه برای کارگران بندر، و او روزنامه چپ "صدای مردم" را در خیابان پخش می کرد. به مردم لطمه ای به موقعیت اجتماعی آنها وارد شد، بنابراین پس از اصابت چاقو مجروح شد تا جایی که تصور می کردند مرده است.

از کار او به عنوان یک باربر در بندر لاذقیه، سپس به عنوان توزیع کننده روزنامه در خیابان، تا کار به عنوان آرایشگر، و این حرفه باعث شد تا او با مردم ارتباط ادبی داشته باشد، زیرا او به نوشتن نامه برای آنها و برخی مکاتبات در مورد کارکرد کمک می کرد. مسائل دولتی سپس به عنوان ملوان در قایق ها مشغول به کار شد و این معروف ترین حرفه او بود که همه چیز مربوط به دنیای دریایی را که سرچشمه جهان های داستانی او بود برای او فراهم می کرد.

مینا پس از کار در دنیای دریا، در اواخر دهه چهل قرن گذشته به بیروت نقل مکان کرد، سپس از آنجا به دمشق بازگشت و در مطبوعات مشغول به کار شد و رمان های او شروع به انتشار کردند که بیشتر آنها مربوط به رنج بود. مبارزه، تقابل و مبارزه، و به همین دلیل خود را نویسنده «مبارزه و شادی» می‌دانست، به‌ویژه که یکی از کسانی بود که مستقیماً با اشغال فرانسه می‌جنگید.

مین در رمان‌هایش که از دنیای دریا الهام گرفته شده بود، ایده مبارزه برای دستیابی به عدالت اجتماعی را از طریق شخصیت‌هایی در موقعیت‌های مختلف اجتماعی، بیان درد خود، از طریق «درد عمومی» که در جریان است، مجسم کرد. در بیشتر رمان‌های او بیانگر ارزش تضاد اجتماعی در خلق الگوهای انسانی است و پس از کشمکشی طولانی، پیچیده و چندوجهی، سهم خود را از عدالت می‌گیرد. از این رو، طبق چندین اظهارات محاوره‌ای که در زمان‌های قبل بیان کرد، او از طریق شخصیت‌هایی که «در میان ما زندگی می‌کنند»، بسیار می‌خواست که ادبیات «از گوشت و خون» باشد.

مین به وضوح خود را بیان می کند و تأکید می کند که به مکتب رئالیستی سوسیالیستی تعلق دارد و به تفاوت ضروری بین واقع گرایی واقعیت و رئالیسم ادبیات و خلاقیت اشاره می کند و از این رو خواستار عدم دخالت سیاست در متن خلاق شد، مگر اینکه چنین شود. با الهام از تجربه شخصی نویسنده و رنج مستقیم او در زندگی.

از مشهورترین رمان‌های این نویسنده فقید می‌توان به (چراغ‌های آبی) که در سال 1954، (الیاطر) در سال 1975، (بادبان و طوفان) در سال 1966 و (قصه ملوان) در سال 1981 منتشر شد، اشاره کرد.

او نزدیک به پنجاه عنوان کتاب منتشر کرده است که بیشتر آنها داستانی است و برخی از آنها به طور مشترک یا به مقالات و مطالعات او اختصاص یافته است. از جمله رمان (الارقاش و کولی)، (دریا و کشتی)، (عروس موج سیاه) و (پایان مرد شجاع) که سریالی تولید کرد که در دهه نود به شهرت زیادی دست یافت. قرن گذشته و روایت (بندر دور)، (رصدخانه)، (بقایای صور) و (خورشید در روز ابری).

وقتی آخرین نفسم را می کشم: خبر مرگم را پخش نکن!

او 10 سال پیش وصیت نامه خود را به خط خود نوشت و در آن خواستار عدم انتشار خبر مرگش در هنگام وقوع آن شد: «وقتی آخرین نفسم را بر زبان می‌آورم، امیدوارم و بر این کلمه تأکید می‌کنم که خبر من مرگ در هیچ رسانه ای پخش نمی شود، زیرا من در زندگی ساده بودم و آرزو می کنم در مرگم ساده باشم.

او در وصیت نامه خود که حداکثر همدردی روشنفکران و خوانندگان را برانگیخت، به دلیل اشارات غم انگیزی که در مورد خود داشت، تأکید کرد که ادبیات خود را وقف «حمایت از فقرا، بدبختان و رنجدیدگان روی زمین» کرده است. "

و پس از عذرخواهی، از همه اقوام و دوستانش، از آنها می خواهد که تابوت او را حمل نکنند، مگر با وساطت «چهار اجیر» از اداره دفن یا از کلیسایی که در آن به یادگار گذاشته می شود، تا خاک بر روی آن بیاندازند. او در «هر قبر موجود» و سپس خاک را از دستان خود می‌تراشند، همانطور که در فرمایش فرموده است و به خانه‌های خود باز می‌گردند: «مهمانی تمام شد و دایره بسته شد».

این نویسنده فقید در وصیت نامه تاکید کرد که به قول خودش هیچ غم و گریه و تسلیت نمی خواهد و تاکید کرد که نمی خواهد برای او جشن یادبود برگزار شود. توضیح در وصیت نامه برخی از جزئیات مالکیت خود را که برخی از آنها را به همسرش واگذار کرده است و برخی دیگر را به "کسانی که ادعا می کنند" خانواده او هستند، همانطور که 10 سال و چهار سال پیش با دست خط خود ترسیم کرده است.

مقالات ذات صل

برو به دکمه بالا
اکنون به صورت رایگان با Ana Salwa مشترک شوید شما ابتدا اخبار ما را دریافت خواهید کرد و ما در مورد هر خبر جدید برای شما اعلان ارسال خواهیم کرد لا نعم
انتشار رسانه اجتماعی رسانه ای طراحی شده توسط: XYZScripts.com